پرچنان

ساخت وبلاگ
تصرف عدوانی، رمان خوبی بود، سبک زندگی سوئدی را به من نشان داد. زاویه دید دیگری به مفهوم عشق، داشت. و اینکه جای گفتگو بین خوانندگانش، را فراهم میکند که در کدام طرف،دو قطب ماجرا بایستند. اگر داستان، قطب منفی- مثبت داشته باشد، کدام شان این صفت را میگیرند. و یک نکته ظریف که از سخنرانی نخست وزیر سالهای دور سوئد بیان کرد، و ذهنم را درگیر کرد، انسان ها زود به چیزی که تا دیروز به آن آرزو داشتند، عادت میکنند و سطح توقعات انسانی، روز به روز و لحظه به لحظه بالاتر میرود. شاید دلیل رشد بشری این رنج و ملال باشد. @parrchenanکارتون دوست داشتنی است. بالرینمفهوم و واژهچرا(why) را به بهترین شکل تبین کرد. این که پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : تصرف,عدوانی, نویسنده : iparchenane بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

معمولاً صبح ها، از خواب زود بیدار میشوم. از اسفند تا برج اول تابستان، معمولا چند بلبل خرما خور و چلچه هستند که در هنگامه گرگ و میشی هوا شروع بخوانش میکنند و تا روشن شدن کامل آسمان، دست از خواندن نمیکشند. فضای سکوتی که با خوانش آنها شکسته میشود، شنیدنی است. اما دیگر چند روزی هست که صدایشان نمی آید. گویی که مهاجرت کرده اند و سکوت زمان، اکنون با قار قار کوتاه یک کلاغ در این زمان صبح، گاهی شکسته میشود. هنگام بازگشت از اداره، به خانه هم، وقتی که مشغول باز کردن قفل چمبر هستم، صدای یک جفت پرنده نر و ماده، این روزها بگوش میرسد. دوچرخه را در زیر درخت بزرگ و بلندی که نامش را نمیدانم، اما بسیار زیبا و مع پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : درخت,خسب, نویسنده : iparchenane بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

مدتها بود و هست که یک گزاره اخلاقی، معرفتی را میشنوم. عشق و قدرت در وجود انسان هست، اما اگر قرار بر انتخاب باشد، شما کدام را انتخاب خواهی کرد؟ فیلم حیوانات شب زی، تحلیلی کامل از این گزاره بالا بود. فیلم مثل تریاک بمبی در من اثر کرد( تریاکی که معتاد روزه دار ار جهت روزه داری، در خرما قرار داده میشود و فرد معتاد، سحرگاهان آن را قورت میدهد و بعد از چند ساعت و از طریق هضم شدن خرما در معده و رسیدن به تریاک داخل آن، ناگهان عمل میکند). فیلم را دیدم، با آن تیتراژ بسیار عجیب و شرمگنانه ای که داشت و شب، هنگام خواب ناگهان، بسیاری از استعاره های فیلم، همچون تریاک بمبی بر من کشف شد. تام فورد، کارگردان این پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : حیوانات,فیلم, نویسنده : iparchenane بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

در پزشکی قانونی نشسته بودیم تا کودک داستان را دکتر، معاینه کند. با خودم مداد رنگی برده بودم، تا وقتش را پر کنیم و حوصله اش سر نرود. شروع به نقاشی کرد، خیلی، بلد نبود، دل به کار نمیداد، مجبور شدم، خودم به اصطلاح دست به آچار بشوم و با او شروع به نقاشی کنم. نقاشی ام را تمام کرد، یک صفحه پر از رنگ که جای خالی از سفیدی کاغذ در آن نبود. سرم را که از روی کاغذ برداشتم، دیدم مراجعین، سر برگردانده و ما را تماشا میکنند. با فردی که داشت نگاه میکرد و از کنارمان رد میشد، چشم در چشم شدم، ناگهان حول کرد و گفت خسته نباشید. کودک داستان ما افتاده بود روی غلطک و نقاشی میکشید. و‌همین جدیت در کارش، مودکان دیکری مه پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نیمکت,نقاشی, نویسنده : iparchenane بازدید : 207 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

ادامه نیمکت نقاشی؛ کودک داستان ما همراه دو کودک دیگر در حال نقاشی کشیدن است که پسری هم سن و سال خودشان می‌آید جلوی کودک ما و میگه: منم میخوام. کودک داستان ما در حال مدیریت منابع و نیروی انسانی اش هست ( مداد رنگی و دو دوست دیگرش).تا از صفحه نقاشی چشم بر میدارد و پسر تازه وارد را میبیند، دهان حیرت باز می‌کند و به او میگوید، تو چقدر تُپلی!! و اینگونه پسر به جمع آنها اضاف میشود. راست می‌گفت ، هر وقدر او تُپلی بود ،کودک داستان ما بسیار نحیف بود. وقت دکتر میشود و با نارضا، کودک داستان ما، جمع نقاشیون را ترک میکند و با همکارم نزد پزشک می رود. در راهرو ایستاده بودم که پسر تُپلی می آید دستم را میگیرد ک پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نیمکت,نقاشی۲, نویسنده : iparchenane بازدید : 209 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

فیلم  little boy, نگاهی جدید به مفهوم ایمان می اندازد. ایمان، را در راهی سوم، بغیر از تقابل خداباوران و آتئست ها جست و جو میکند. ایمان از جنس باور، از جنس دانه ای همچون خردل. @parrchenanپسرک در خانواده ای معتاد بدنیا آمده است و تا سالها، خانواده به او مواد داده بودند و معتاد شده بود. بعد از چند هفته بستری بودن در بیمارستان بابت سم زدایی، از بیمارستان در حال ترخیص کردنش بودیم. دوست نداشت، بیمارستان را ترک کند. آدم های خوب، پرستارهای خوب، دکتر های خوب، غذای مناسب، امکانات رفاهی از تبلت تا فوتبال دستی، یک اتوپیای واقعی و نه ذهنی برای او ساخته بود. آری مجبور بود دوباره به جامعه واقعی وارد شود. نه پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

یک گزارش اورژانسی بهمان اعلام میشود که یک خانواده معتاد به همراه کودک خود کنار خیابان هستند. به محل اعزام میشیم. همین که خانواده را میبینم، مادر کودک را میشناسم، میگم تویی؟ میگه اره مادر فلانی، آمده ام منتظر پسرم هستم. او هم که مرا شناس می بیند، گل خند چهره اش رو می آید، میگه صدات آشناست، میگویم آره موهایم را زده ام. همراه دو مرد و یک زن در سایه درختی نشسته اند‌. میشنیم کنارشان. می‌گوید هنوز ترک نکرده چرا که غزال را جایی ندارد بگذارد. کمپی سراغ دارم که به همراه کودکش می‌تواند آنجا برود. قرار میشود کمک اش کنم. حتی آدرس خانه شان را حدودی یادم مانده. بقیه آن جمع هم، میگویند کمکشان کنم، جو ترک بین پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : باغ,آشنایی, نویسنده : iparchenane بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:48

پرچنان:آخر هفته مجبور شدم، از ماشین برای کارهایم، استفاده کنم. از این که تک سرنشین، بودم، حس نا مطبوعی داشتم. در نهایت، وقتی که بعد از دو روز، سمت منزل میرفتم، اون حس نامطبوع را از دست داده بودم. پشت چراغ قرمز، یکی آمد شیشه ماشین را تمیز کرد و اتفاقا خوشم آمد که چقدر شیشه تمیز شد، انگار زود به نامطب پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 196 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت: 11:17

پرچنان:نمیدانم تا چه حد در جریان، طرح آفتابکاران که در اینجا مطرح کردم هستید.یکی از آن خانواده ها، همان پسری است که برای بهبود روند درمان افسردگی اش، دوچرخه خریدیم است. برای اولین ملاقات، آفتابکار مهربانش را به خانه آنها بردیم، تا به عنوان معلم درسی، رنگی خوب یا خطی خوش، یا نوایی دل انگیز و یا اثری پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت: 11:17